تصویری از زندگی من
تصویری از زندگی من

تصویری از زندگی من

در هم برهم

امروز وقتی اومدم تو وبلاگم و خواستم پست جدید بذارم دیدم برام یه کامنت اومده، طبق معمول خیلی خوشحال شدم، ولی :

ادامه مطلب ...

همسایه ی جدید

از همه ی دوستان که حال و روزم رو میپرسن خیلی ممنونم. راستش باید بگم که خوب هستم و خدارو هزاران بار شکر.

من معمولا نمیتونم روزانه نویسی داشته باشم و بیشتر ترجیح میدم خاطره نویسی کنم یا موضوعاتی که به ذهنم میرسه رو بگم.

بهرحال امروز من ، چند دقیقه بود چشمام گرم شده بود و دلم میخواست یه نیم ساعتی بخوابم که با صدای همسایه جدید از خواب ناز پریدم بالا، و داشتم فکر میکردم با این همسایه ی عزیز چطوری سر کنم؟


قضیه از این قراره که:



ادامه مطلب ...

کاش میشد....

کاش میشد بعضی وقتا یه در باشه که بری زنگشو بزنی و خدا در رو برات باز کنه و تو بری مهمونش بشی و هی حرف  بزنی و حرف بزنی و خدا گوش کنه و سوال بپرسی و جواب سوالاتو بده..

کاش میشد ، هر وقت دلت گرفت  ، موبایلتو برداری و مسیج بدی و اونور خط خدا جواب بده..

کاش میشد بعضی وقتا به آسمون که نگاه میکردی فرشته های در حال پرواز رو میدیدی  و میرفتی تو بغلشون تا هرجایی که میخوای  تو رو میبردند...

کاش میشد ........

و اما خاطره من....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یک سوال اساسی؟؟؟؟؟

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.