تصویری از زندگی من
تصویری از زندگی من

تصویری از زندگی من

بعد مدتها

سلام دوستان عزیزم


 

 امروز برای اولین بار دارم با گوشی تایپ میکنم. بهر حال اینم تجربه ی جدیدی هست. شاید سخت باشه ولی کم‌کم یاد میگیرم.‌

مدتهاست که اونقدر سرم شلوغه که باورم نمیشه قبلا میتونستم مدتها توی این دنیای مجازی واین وبلاگ واون وبلاگ چرخ بزنم ووقت کم نیارم؛ حالا با این که تابستون وروزهای بلندش هم جریان داره ؛ ولی من وقت کم میارم. حالا تازه دارم یواش یواش میفهمم که چرا دوستان شاغل گاهی اینقدر خسته میشن. تازه من که شاغل هم نیستم وفقط کمی درس میخونم.

اسم درس اومد براتون بگم که یک سال تحصیلی برای من مثل برق وباد گذشت. انگار همین دیروز بود که رفتم دانشگاه واسه ارشد؛ وحالا دو ترم اون گذشت..

حالا دیگه مطمئنم که هر چیزی تو زندگی بهتره به وقت خودش اتفاق بیفته ؛ یادتونه سه سال پیش که نتونستم برم واسه ارشد؛ ته دلم ناراحت بودم ولی الان میبینم که من باید الان میرفتم دانشگاه؛ چون من تو یه مسیر وجریانی قرار گرفتم که شاید زمانی برای من ارزوی محال بوده. امیدوارم وقتی به نتیجه کامل برسه براتون کامل بنویسمش.

چند وقت پیش یه دفتر پیدا کردم که چند تا ارزو توش نوشته بودم و بعد دیدم یکی از ارزوهام این بوده که درس بخونم؛ خیلی حس خوبی به من دست داد؛ چون همه ی ما ارزوهامون یادمون میره ولی وقتی بنویسمشون وبعدا ببینیم میفهمیم هیچ چیزی تو این دنیا محال نیست. من یقین دارم ما به هرچیزی میخواهیم میرسیم فقط تو وقت مناسب خودش.

خب این از خودم ؛ واما از این دنیای وبلاگ نویسی؛ یه‌مدت طولانی که بلاگفا کلا از دسترس خارج شده بود ومن فکر میکردم تو این دنیای محازی چقدر یهو میتونه همه چیز تموم بشه. یعنی به هیچیش نمیشه اعتماد کرد..

از اینجا به بعدرو دارم با لپ تاپ مینویسم.گرچه لپ تاپ حروفش عربیه ، بعدا باید برگردم وبا همون گوشی ویرایش کنم. الان با دیدم دوستام برام پیام گذاشته بودن،ومنو شرمنده کردن. اصلا یادم نبود نظرات وبلاگ بعد یه مدت از پست بسته میشه.


خیلی چیزا بود میخواستم بنویسمشون ولی انگاری همش پریده.. یعنی به حافظه م هم اعتمادی نیست. 


پی نوشت: یکی از کارهایی که باید حتما ترکش کنم اعتیاد شدید من به استفاده از گوشی هست؛ الان یه مدت هست‌ که تو‌کمپ ترکش به سر میبرم. یعنی‌واقعا برای من فقط باعث میشه از اهدافم عقب بیفتم. .


نظرات 5 + ارسال نظر
Goli 17 تیر 1394 ساعت 01:53

che khoob shod bargashti. delam barat ham tang shode bood ham negaranet boodam. khoda ro shokr ke khoobi o be arezoohat miresi. khoda ro shork.
se saal pish? yani alan bishtar az se sale ma ba to doostim. mesle bargho baad gozashte.

سلام گلی جان خوبی؟
منم دلم برای همه دوستانم تنگ شده ؛ من خیلی به همه ی شما مدیونم. شاید خودتون هم ندونید که چه تاتیری رو ی زندگی من داشتین
الان دوباره شروع میکنم به نوشتن؛ حداقل باعث میشه نوشتن یادم نره.. خیلی چیزا هست باید بنویسم

یک نفر غریبه 21 تیر 1394 ساعت 08:58

به به مهتاب جون کجا بودی بابا دلمون یه ذره شد...تند تند برامون بنویس دلمون تنگ می شه برات دانشجوی نمونه

ممنون عزیزم.. چشم‌مینویسم. چند روز پیش که پست گذاشتم رفتم سفر تا امروز.. حالا‌کلی میام براتون مینویسم

شیدا 21 تیر 1394 ساعت 15:29

سلام علیکم مهتاب خانم
خسته نباشی دانشجو
مادر بودن کم از شاغل بودن نداره
من گفتم حتمن تو امتحانا نمیای سراغ وبلاگ نویسی که شاگرد اول بشی

سلام عزیز
راستش من الان اینقدر حرف دارم بزنم. جای همه خالی دوسه روز رفته بودم تو دل زاگرس طبیعت‌گردی.‌حالا میام براتون کلی حرف دارم. عزیزم شاگرد اول شدن هم حکایتی داره

تارا 31 تیر 1394 ساعت 00:42

خوشحالم که خوبی... خیلی نگرانت بودم...
زودی بیا بنویس در مورد این چند وقته...

واقعا من اصلا حواسم نبود که نظرات بعد یک ماه بسته میشه.. چشم حتما میام مینویسم

سلام علیکم
خیر مقدم!
چه قدر خوبه که به یکی از آرزوهات رسیدی!

سلام دوست قدیمی خودم... میدونی گلی جون ؛ ما به خیلی از ارزوهامون میرسیم ولی فراموش میکنیم که جزوه ارزوهای ما بوده.. وقتی به این مساله فکر کنی حس خیلی خوبیه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.