تصویری از زندگی من
تصویری از زندگی من

تصویری از زندگی من

در هم برهم

امروز وقتی اومدم تو وبلاگم و خواستم پست جدید بذارم دیدم برام یه کامنت اومده، طبق معمول خیلی خوشحال شدم، ولی :

وقتی کامنت دوست عزیز رو خوندم به شدت دلم گرفت، اونم نه بابت کسی یا چیزی ، بلکه بخاطر این که من چیزی رو نوشتم که باعث آزار و رنجش شده، من اینجا و با کمال شرمندگی اعتراف میکنم که حق با دوست عزیزم بوده و من نباید تو پستم جمله ای رو بکار میبردم که بوی تمسخر بده، و کسی رو بخاطر هیکلش ، مسخره کنم. گرچه واقعا این قصد رو نداشتم، چون من خودم هم انچنان لاغر نیستم ، بهر حال با تمام وجودم معذرت میخوام و امیدوارم کسی رو نرنجونده باشم.

و اما در مورد خودم ، چون بعضی دوستان از من پرسیده بودن که اوضاعم چطوریه؟ و از رضا پرسیده بودن باید بگم که ، بعضی اخلاقیات رضا عوض نشدنی هست و جزو سرشتش شده و گمان نکنم خوب بشه، فقط ممکنه گاهی اوقات تعدیل بشه، ولی در مورد بعضی از رفتارهای دیگه ش ، باید بگم که اخلاق رضا تو خیلی زمینه ها بهتر شده ، و دیگه فحاشی و بددهنی نمیکنه(تو یه پست رمز دار بعدا کامل مینویسم) و من الان میفهمم که وجود یه شخص ثالث تو زندگی زناشویی دو نفر چقدر میتونه مخرب باشه، به نظرم روابط اشتباه و ممنوعه از هر نوعش فقط ضربه میزنه، و به نظرم این ضربه مختص یه نفر نیست بلکه هر سه نفر رو درگیر میکنه.

آسیب هایی که میذاره اونقدر زیاده که پای افراد دیگه رو هم باز میکنه مثل بچه هایی که این وسط هیچ گناهی ندارن...

بهر حال خواستم در این مورد هم توضیح بدم..

و اما چیز دیگه ای که میخواستم بگم اینه که :من اولین بار که کتاب راز رو خوندم ، به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم و بعد که دقت کردم دیدم واقعا تو خیلی از زمینه های زندگیم کاربرد داشته وشاید خیلی اوقات ناخواسته و ندانسته بکارش بردم و نتیجه گرفتم، یکی از مواردش در س خوندن و من و دانشگاه رفتن بود که یه زمانی برای من امر محالی به نظر میرسید.

و حالا چند روز پیش از همین نویسنده ی  کتاب راز ، یعنی خانم راندا برن یه کتاب دیگه به دستم رسید به اسم: راز امتنان و قدر دانی  ، که فوق العاده بود و من خیلی ازش خوشم اومد. چون این کتاب جدیدش به صورت کاربردی هست و به صورت روزانه تو یه دوره بیست و هشت روزه ، به شما برنامه میده که چیکار کنید؟ و به نظرم برای خیلی از دوستان میتونه مفید باشه. من این کتاب رو به صورت پی دی اف از سایت دکتر برازنده ، دریافت کردم. میتونین برین و ایمیلتون رو وارد کنید تا کتاب برای شما ارسال بشه. و خوبیش اینه که نیازی نیست همه ی کتاب رو یک جا پشت مانیتور مطالعه کنید ، چون برای هرروز باید دو سه صفحه بخونید و عمل کنید...

همه تون رو دوست دارم و باز میگم اگه تو نوشته هام کسی رو تا الان رنجوندم، امیدوارم منو ببخشه و حتما بهم بگه تا بفهمم ایراداتم چیه؟

نظرات 31 + ارسال نظر
رها 29 دی 1391 ساعت 17:38

میدونی که مهتاب جان من خودم الان از اضافه وزن رنج میبرم و واقعا" هیچ مساله ای برای مهمتر از این نیست که وزن کم کنم
اما با خوندن این متن تو اصلا" احساس نکردم داری مسخره میکنی
من فکر میکنم دوست ما تو رو نمیشناسن و دچار سوء تفاهم شدن.... ما اینجا دور هم میگیم و میخندیم و باید سعی کنیم به هر بهانه بخندیم بلکه دلمون شاد بشه..زیاد هم جدی بودن میشه نتیجه اش اینی که الان هستیم...

رهاجان باورت میشه من خودم هر چیزی که میخوام بخورم هی باید بترسم سر اضافه وزن، یعنی چقدر دلم میخواد فقط هله وهوله بخورم..، یعنی من عاشق هله وهوله هستم ولی خب حیف که نمیشه..
من خودم هم قصدشو نداشتم یعنی اگه داشتم میتونستم کلی بنویسم..
بهر حال مرسی....
باید یه پست در مورد خاطرات جنجالی بذارم دوباره کلی دور هم بخندیم.

آدم چاق 29 دی 1391 ساعت 18:02 http://chagh2.blogfa.com

دستتان درد نکند. هم بابت معرفی کتاب و هم بابت یاد داشت اول مطلبتان. اخلاق و رفتار دست خود آدم است. اگر آدم خوش اخلاقی هستیم و اگر آدم موفقی هستیم چیزی است که خودمان به دست آورده ایم و برایش زحمت کشیده ایم. پس اگر خوب یا بد باشد قابل نقد است. ولی قد و وزن و رنگ چشم و قیافه آدمها دست خودشان نیست. من واقعا توی هر وبلاگی سرک نمی کشم تا نظر بگذارم و یا کل کل کنم و یا هرچیز دیگری ولی واقعا تلاش می کنم این نگاه غلط را یاد آوری کنم تا همگی با هم عادت کنیم که زودتر ترکش کنیم.
هر وقت اعتماد لازم را به دست آوردید به بنده هم رمز بدهید.

خواهش میکنم، بهر حال مرسی یاد اوری کردین..
حتما براتون میفرستم.

آدم چاق 29 دی 1391 ساعت 18:17 http://chagh2.blogfa.com

الان که کامنتها را خواندم یادم افتاد. شما مهتاب هستید که شوهرت رضا پزشک است و شکاک است و مدتی با مژگان دوست بود و بهت خیانت کرده بود. آره اصلا وب قبلیتان را خوانده ام. ولی اینجا را نخوانده بودم. متشکرم از رمز

بله، درسته..
خواهش میکنم دوست عزیز

یلدووک 29 دی 1391 ساعت 18:29

والا منم لاغر نیستم چاقم نیستم ولی فکر نکردم داری گروهی را مسخره میکنی
ای جانم هله هوله

من اسم هله وهوله میاد آب دهنم راه میفته..اعم از ترش، شیرین ،شور همه جوره عاشقشونم.

Golbarg 29 دی 1391 ساعت 18:35

dokhtare khoob
az oon tikke ke dar morede raftare reza neveshti khoshhal shodam Mahtam joon

ممنون گلبرگ جان
خیلی برای خودم هم خوشحال کننده س

شاهدونه 29 دی 1391 ساعت 19:01

.

عزیزم ایمیلتو چک کن..البته اگه ادرست رو درست نوشته باشم..

جوجو 29 دی 1391 ساعت 19:29

مهتاب تو منطقی ترین دوستای من توی نتی...اینو جدی میگم...من سبک زندگیم شاید تو رو یاد خیلی از مراحل زندگیت و ناراحتیت هات انداخته باشه...میتونستی خیلی وقتا مثل بقیه بهم توهین کنی ولی هیچوقت این کا رو نکردی...
حس میکنم برام مثل خواهر بزرگتری...من ایمان دارم که تو قصد ناراحتی کسی رو نداشتی...

عزیزم چقدر از من تعریف کردی. من هم معایب خودمو دارم. من میدونم که هیچ کس دلش نمیخواد رابطه ای رو داشته باشه که درد وغمش بیشتر از شادیش باشه. در ضمن منم با خوندن وبلاگهای زیادی از این دست، فهمیدم چقدر کسانی که تو روابط مثلثی هستند ضربه میخورن..
امیدوارم تو هم بتونی از این مشکل رها بشی. راستی امروز دیدم باز رمزتو عوض کردی!!!!

ونوس 29 دی 1391 ساعت 20:11


همینجوری کلا :)

سلام ممنون بابت لینک .راستش من تازه اینجا اومدم و خیلی در جریان گذشته ها نیستم دعا میکنم همیشه خوش و خرم باشی

خواهش میکنم
ممنون عزیزم، امیدوارم تو هم شاد و موفق باشی

raha 30 دی 1391 ساعت 02:34

Hamchin goftam "ranj mikesham" khodam alan ke khundam delam vase khodam kabab shod

، رها در ضمن چاقی تو که اصلا به چشم من نیومد...حالا خودت هم رنج نکش
حالا منم بعدا عکسمو میذارم ببین چاقم یا نه؟

آرام 30 دی 1391 ساعت 07:49

مهتاب به نظر منم تو قصد توهین نداشتی یعنی شخصیتت مال این حرفها نیست و همه جوره قبولت داریمو.

ممنون آرام جان. واقعا همه قصدی نداشتم. فقط برای شوخی اون جمله رو نوشتم.

زی زی 30 دی 1391 ساعت 08:33 http://zizi1364.blogfa.com

خوشحالم که اوضاع هرچند کم اما بهتر از سابقه..
مرسی از کتابی که معرفی کردی

ممنون عزیزم، خودم هم خوشحالم.
کتابش واقعا خوب وکاربردیه. اگه تونستی حتما بخون.

سخت نگیر

سعی میکنم

شوریده 30 دی 1391 ساعت 12:03 http://shorideh07.blogfa.com

سلام
چرا این خصوصی نداره ؟
چه جوری رمز بدم

سلام
عزیزم بالای کامنت بنویسی خصوصی تایید نمیکنم.

لوسیمی 30 دی 1391 ساعت 12:16 http://iraniha1391.blogfa.com

یعنی میشه من ثروتمند شم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا که نه...
تو این دنیا امر محالی وجود نداره.

مرسی واسه کتاب مهتاب جان
منم که ازهمه چاق ترم ، اصن متوجه چیزی نشدم کجا نوشتی؟
چافی دشواری نداره

خواهش عزیزم
گمان نکنم تو چاق باشی.. حالا ما که ازدواج کردیم یه چیزی..

شاهدونه 30 دی 1391 ساعت 13:51

مهتابی دستت درد نکنه رسیده منم خوبم در حال دعا و ثنا هستم و از خدا و مهربونیش ارامش میگیرم برام سر نمازات دعا کن متاب کاش عاقبت به خیر بشیم

خواهش میکنم عزیزم
امیدوارم هرچی که میخوای بهش برسی وهمیشه شاد باشی.

اختیار داری مهتابی
بنده همچون توپپپپپپپپپپپپپپپ میمونم
حالا یه عکسمو میزارم ببینین

تو که سال به سال یه پست میذاری..
حالا اگه دری به تخته خورد وعکس گذاشتی خبرمون کن

ستاره 30 دی 1391 ساعت 14:42 http://10rr10aa.blogfa.com

مهتاب اینجوری قبول نیست....باید عکستو بذاری تا

بفهمیم لاغری یا چاقی

شاید عکس بذارم ولی بگو به نظرت چقدر چاقم؟

یاسمن 30 دی 1391 ساعت 14:46

خیلی خوشحالم که شوهرت قابل تحملتر شده.

ممنون عزیزم

رها 30 دی 1391 ساعت 17:28

خواستم با دوستمون خیلی همدردی کنم
نازه 5 کیلو هم کم کردم هر کسی میبینه میگه خیلی لاغرتر شدی
البته مونده هنوزااااا
10 کیلو دیگه حداقل
اما اونقدر این مربی میدوئونه منو آخراش گریه میکنم

رها من باید بیام پیش تو
منم شروع کردم برم ورزش
البته من هفته ای دوبار میرم.
ولی نمیدونم چرا اصلا کم نمیکنم.؟
منم تو کلاس ورزش جونم در میره.. یعنی رسما....... میشم. معنی .... رو اگه متوجه نشدی بگو تا برات خصوصی بذارم.

raha 30 دی 1391 ساعت 20:27

Manisho fahmidam mahtab laghari ba varzesh reval dare. Ta 2 maah vazn aslan pain nemiad bad az 2 mah yekho khodesho neshun mide keep going azizam keep going faghat felan havaxi kar kon taghziatam dorost raayat kon

رها با این حرفت امیدوار شدم ...چون اعصابم بهم میریخت میرفتم رو وزنه..
من کلاس چربی سوزی میرم ووقتی میام جنازه ای بیش نیستم..تغذیه هم اگه جلوی شکممو بگیرم هله هوله نخورم خیلی غذا نمیخورم. بعدا عکسمو میذارم ببینی وزنم چطوریه؟

منم با ستاره موافقم...برای همدردی با تمام چاقها عکست رو بذار که ثابت کنی خودت هم چاقی

و اما در مورد کتاب راز...راستش من خیلی باهاش نتونستم ارتباط برقرار کنم...بنظرم هیچ چیز مثل اراده و پشتکار نمیتونه آرزوهای آدم رو برآورده کنه...متاسفانه این کتابها با ذات تنبل مردم ایران سازگار نیست و خیلی ها میخوان فقط از راه ذهنی به همه چیز برسن!!!!!!(قضیه همون فعالیتهای زیر پوستیه برره است)

عجب راهکاری!!!! اونوقت میشه یه راهکار بدین چطوری با رمز عکسمو به همه نشون بدم که همدردی کرده باشم؟

من معتقدم این دو تا مکمل هم هستن.,ولی تصویر سازی تاثیرش حیرت آوره. چون اگه ادم پشتکار داشته باشه ولی فکر کنه هیچ وقت چیزی درست نمیشه فقط کار اضافه کرده....البته این کتاب جدید راندا برن ربطیه به کتاب راز نداره. تو این کتاب بیشتر یاد میده چطوری ذهن بتونه یاد بگیره که بابت هر چیزی قدر دان باشه وبعد اگه اینکارو بکنه مصداق همون شعر میشه که: شکر نعمت، نعمتت افزون کند/ کفر نعمت از کفت بیرون کند.

مهتاب جان کلاسایی که میرم و واست بشمورم بهم حق میدی وقت پست گذاشتن نداشته باشم
به خدا رمق ندارم
که بخوام تایپ کنم
میام واسه شما دوستای گلم کامنت میزارم
گه هم فراموشم نکنید هم رمزتون عوض کردین من جا نمونم

عزیزم میدونم سرت شلوغه، در ضمن قرار نیست هرکی وبلاگ داره مدام بنویسه.. میشه به یه نوع سرگرمی بهش نگاه کرد..
اون آخری رو خوب اومدی، برای رمز عوض کردن خیلی به درد میخوره.

شیدا 1 بهمن 1391 ساعت 10:12

در مورد کتاب راز... با توجه به چیزایی که تو زندگیم پیش اومده فهمیدم تفکرمون و حتی رویابافی هامون تو واقعیت خیلی موثره
خیلی جاها همون چیزایی اتفاق افتاده که تصورش رو میکردم ولی اینکه این مکانیسم چطوریه نمی دونم
یعنی اینکه ما با این فکرها اون اتفاقات رو از کیهان دریافت می کنیم و یا اینکه اون فکرها باعث تلاش ناخودآگهمون به سوی اون هدف میشه و درواقع برای رسیدن به اون چیزا تلاش می کنیم
در هر صورت خیلی وقتها رویاهام واقعی شده

منم کاملا موافقم، میدونی من الان مدتیه که تصمیم گرفتم دیگه به چگونگیش فکر نکنم و فقط تصور کنم که به چیزی که خواستم رسیدم.. این که ما تو ذهنمون دلایلی رو میاریم که ممکنه اون اتفاق نیفته خب واقعا نمیشه. مثلا در مورد ترسهامون هم همینه. اگه از چیزی بترسیم دقیقا همون چیز اتفاق میفته.
ما حتی تو احادیث دینی هم این موضوع رو داریم؛ مثلا امام صادق (ع) میگه وقتی دعا میکنید فکر کنید که حاجت شما پشت در اماده ست. یعنی اینقدر به براوردشدنش مطمئن باشید.

قلی 1 بهمن 1391 ساعت 16:33 http://blogeh.mihanblog.com/

کلا هرگز ازدواج نکنید حتی با نمیه واقعی تان

مهتا جان من رمزتو ندارم میشه دوباره برام بفرستی؟

فرستادم عزیزم....

اذین 3 بهمن 1391 ساعت 03:01

سلام مهتاب جان اره خودم می دونم وظیفه خوشبخت کردن اون نیست ولی وقتی احساس می کنم بهترین مرد زمین اونه باور کن این احساس من بهتر از اون دیگه نیست شاید خنده دار باشه ولی من اونو زیبا ترین مرد دنیا می بینم همه این سختی ها رو می تونم تحمل کنم اگه دوست داشتی رمز به من می دهید

میدونی آذین جان این دلیلش اینه که تو عاشق همسرت هستی و اوایل ازدواجت هست. بعدها زندگی جنبه های دیگه ش هم برات رو میکنه. بهر حال من امیدوارم شاد زندگی کنی و احساس رضایتت همیشگی باشه.رمز رو برات میفرستم.

اذین 3 بهمن 1391 ساعت 16:28

ممنون مهتاب جان از رمز لینک کن عزیزم منم لینک می کنم

من همون دیشب لینکت کردم..

سلام عزیزم.
توی وبم ازت یه سوالی پرسیدم...دوست داشتی بیا.

سلام
باشه عزیزم میام.

من تسلیم! قبول کردم که قصد تمسخر نداشتی خیلی ناراحت میشم وقتی به خاطر چاقی کسی مسخره بشه من خودمم چاقم و متاسفانه با وجود اینکه بسیار در خوردن مراعات میکنم همچنان چاقم ژنتیکم چاقه مثل مادربزرگم هستم

عزیزم اکثر زنهای ایرانی چاق هستن ، اگر هم نباشیم میشیم..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.