این روزا عصر که میشه به شدت بوی پاییز رو حس میکنم. یه جورایی حس خاصی دارم. نمیدونم شاید بگم یه حس غریبی دارم..
ادامه مطلب ...
امروز صبح که از خواب پا شدم، تا همین دو ساعت پیش حالم خیلی خوش بود. دو تا خبر خوب امروز شنیده بودم و برای همین حالم بسیار عالی بود ولی از دو ساعت پیش یه نفر گند زد بهش و الانم یه جوریم..
این چند تا پستی که میذارم هیچ چیز مهمی نداره، جز این که من از ادمای اطرافم و قضاوت خودم بنویسم که ممکنه غلط هم باشه، رمز رو فقط به دوستانی میدم که بشناسمشون.. اگه تا پنج شنبه رمز رو براتون فرستادم که خب یعنی شناختم کافی بوده؛ چون ممکنه من با شما خیلی هم صمیمی باشم ولی هیچ شناختی ازتون ندارم. پس از دستم ناراحت نشین..این پست هم میذارم شما اگه دوست داشتین ادرستون رو برام بذارین و من تایید نمیکنم.. چون ممکنه بعضی دوستان رو هم فراموش کنم.. کلا به حافظه من اطمینانی نیست..
من همچنان روی دور شلوغ کارام هستم. الانم که اینجا نشستم یه خونه دارم شبیه بازار شامه..
ادامه مطلب ...
بالاخره بعد از چند روز من تونستم فرصت کنم و بیام روی صندلیم بشینم و سیستم تراکتوریمو باز کنم و با خیال راحت وبگردی کنم و برای شما گزارش بنویسم..
ادامه مطلب ...