تصویری از زندگی من
تصویری از زندگی من

تصویری از زندگی من

سلامی دوباره

بعد مدتها سلامی دوباره.

نمیدونم هنوز از دوستان قدیمی چند نفر گهگاه به اینجا سر میزنن ولی امیدوارم همه تو چه اونایی که هنوز اینجا میاین وچه اونایی که مثل خودم  کمتر اینجا میان شاد وخوشحال باشید.

  بعد مدتها شاید نزدیک دو سال بالاخره دوباره من از طریق سیستم به این دنیا مجازی اومدم. تا امروز صبح هر وقت میخواستم وبگردی کنم یا اینجا سر بزنم با گوشی وصل میشدم وخودتون میدونید که با گوشی انگار دست ودل ادم به نوشتن نمیره. ما با  گوشی  فقط یاد گرفتیم کپی کنیم. از این ور به اون ور.چیزی از خودمون نداریم انگار.

اونقدر اتفاقات زیادی برام افتاده که نمیدونم از کجا بنویسم. انگار هی باید برگردم به عقب و تو ذهنم بگردم از کجا باید بنویسم و کدوم مهمترن؟.ا ول از همه بگم که من اون ایمیلی که داشتم وبا دوستانم در ارتباط بودم رو رمزش رو فراموش کردم. بنابراین اگه عزیز برام ایمیل زده ومن جواب ندادم عذر خواهی میکننم چون رمزم اصلا یادم رفته. باید تلاش کنم  ببینم تو پستوهای ذهنم چه رمزی گذاشته بودم.

دوم این که من تا روز جمعه یعنی تقریبا تا چند روز پیش فقط داشتم درس میخوندم وکلا چند ماهی ارتباطم رو با دنیای مجازی قطع کده بودم این دلیل اصلی ننوشتنم بود. سوم این که مثل خیلی های دیگه فکر میکنم از وقتی شبکه های اجتماعی از طریق گوشی بین ما باب شد اینجا یه جورایی متروکه شد. خودم چند سال پیش واقعا نمیتونستم تصورشو کنم یه روزی وبگردی رو بذارم کنار و لی  هنوز فکر میکنم اینجا یه فضای خاصی داره که اصلا نمیتونم جای دیگه پیداش کنم وبرای همین هیچ وقت نتونستم اینجا رو بطور کامل تو ذهنم تعطیل کنم.

حالا اگه فرصت پیش بیاد و منم کم کم  یادم بیاد که باید چطوری باید بنویسم دوباره اینجا مینویسم. فعلا   که من دارم اینجا گیج میزنم. انگار همه چیز عجیب غریبه..

نظرات 8 + ارسال نظر
miss snow 11 آذر 1394 ساعت 16:50 http://snowsnow.blogsky.com/

سلاممممممم
حالت چطوره مهتاب جان؟
دیگه داشتم از اومدنت نا امید میشدم کم کم
خوش اومدی
ما منتظر میمونیم تا برگردی و بنویسی مفصل

سلام عزیزم. حقیقتش وقتی اومدم انیجا دیدم یه کامنت هست خیلی تعجب کردم. اونم دقیقا چند ساعت بعد نوشتن پستم. ولی خب من حافظه م خیلی ضعیفه. اومدم وبت وهرچی به مغزم فشار اوردم که اسمت چی بوده یادم نمیاد. هیچ چیزی دستگیرم نشد..

رها 13 آذر 1394 ساعت 20:07

به به سلام مهتاب خانم
بابا تو نمیگی کسی رمزتو یادش نیست؟؟؟ بعدم عاشقتم که هنوز توی همون رمز موندی! هنوز فکر میکنی همون سنو داری
خلاصه با بدبختی و شانسی هی رمز امتحان کردم تا بالاخره خوندم! اما الان خوب بدون رمزه دیگه...
خوشحالم که همه چی خوب پیش میره.. ببین همینه مهتاب..آدم وقتی ننویسه، دیگه به نظرش غریبه میاد...انگار آدم دیگه احساس امنیت نمیکنه حرفهاشو برای بقیه بزنه..نمیدونم یه جورایی احساس غریبگی...
به هر حال خوبه آدم عادت بده خودشو به نوشتن...نوشتن خیلی خوبه...همونطور که حال هممونو توی مقاطع مختلف خوب کرد بدون اینکه خودمون متوجه بشیم دلیلش همین نوشتنها بوده

به به دوست قدیمی خودم
اتفاقا یه دوروز که گذشت به همین موضوع فکر کردم. ددیم خودمم رمزم یادم نیس چه برسه به بقیه
رها من تو دنیای واقعی خیلی دوست دارم که اتفاقا خیلی هاشون هم با هم درد ودل میکنن ورازاشون رو بهم میگن. اما من به ندرت میتونم با کسی حرف بزنم. معمولا شنونده هستم. واین جا تنها جایی بود که من حرف زدم..
فعلا تو یه دوره خمود هستم. حالا وقتی بنویسم متوجه میشی که اوضاع چطوریه..

یک نفر غریبه 14 آذر 1394 ساعت 09:09

سلام مهتاب جان خوشحالم که برگشتی این مدت خیلی به یادت بودم و همیشه منتظر بودم از حال و روزت خبری بدی. امیدوارم زندگی بر وفق مرادت باشه برامون بنویس در چه حالی

سلام دوست عزیزم.
حتما تو این هفته مینویسم. زندگی هم شکر خدا میگذره
مرسی که فراموشم نکردی

باران 24 آذر 1394 ساعت 16:52

سلام منم دوست دارم رمزتو داشته باشم ☺

سلام خانومی من اصلا شما رو نمیشناسم. در ضمن خودم فکر میکنم وبلاگم هیچ چیز جالبی برای خواننده های جدید نداشته باشه

سلام مهتاب عزیزم
خوشحالم که برگشتی!

سلام عزیزم
ممنونم

پریسا 30 آذر 1394 ساعت 14:56

سلام عزیزم چطوری؟ دلم برات تنگ شده بود.
اوضاع و احوالت چطوره؟
رمزت رو یادم رفته البته وبلاگمم حذف کردم
خوشحال میشم رمزت رو بهم بدی و از حالت باخبرم کنی.

سلام عزیزم.. عزیزم برات حتما میفرستم

پریسا 30 آذر 1394 ساعت 15:02

راستی ادرس وب قبلی من قسمت لینک هات هست هنوز نوشته های من.
منتظر رمزت هستم خانمی

برات فرستادم عزیزم

بارونی 9 دی 1394 ساعت 10:48 http://solisoli.blogfa.com/

سلام خانمی. منم خیلی وقت بود بهت سر نزده بودم. یعنی یکی دو بار سرزدم دیدم رمزی مینویسی از طریق ایمیل و هر چیز که میشد بهت نظر بدم گفتم رمزتو برام بذار که دیدم نذاشتی. امروزم داشتم وبلاگای گوشه وبمو چک میکردم یهویی گفتم بذار باز بیام بهت سر بزنم ببینم رمزی مینویسی باز یا نه.
از وبلاگ قبلیت باهات آشنام اگه منو یادت رفته. فکر کنم چون ادرس وبلاگمو جند وقت پیش عوض کردم منو نشناختی گلم.
حالا اگه مایلی باز بخونمت برام رمزتو بذار. ممنون.
اینم ادرس ایملیمه:
omidvand13@yahoo.com

سلام عزیزم. من خوب شما رو یادمه. رمز هم برات فرستادم به ایمیلت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.