امروز صبح که از خواب پا شدم، تا همین دو ساعت پیش حالم خیلی خوش بود. دو تا خبر خوب امروز شنیده بودم و برای همین حالم بسیار عالی بود ولی از دو ساعت پیش یه نفر گند زد بهش و الانم یه جوریم..
کلاً چقدر حرف دیگران یا وجود خودشون میتونه حال ادمو عوض کنه.. میشه به یه کلام روز یه نفرو خوش کرد یا بالعکس..
حالا خبر خوشی که امروز داشتم رو بعدا مینویسم..
اول این که دوستان من نوشته هام سه تا رمز داره، همیشه خوشم نمیومد، بعضیا وبلاگها ده تا رمز داشتن، ادم وقتی میرفت وبلاگشون گیج میشد حالا خودم این جوری شدم..
یه رمز هست که از قبل بوده، اونو به همه تقریبا دادم. یعنی یه اشنایی مختصر برام کافی بوده، چون هر چی تو اون قسمتا مینوشتم متعلق به خودم بوده و برای همین ازاد بودم به هر کی دلم میخواد رمز بدم.
رمز پستهای بالای هیجده هم که به هر کی ازم خواست دادم، یعنی این مورد هیچ سختگیری نمیکنم، ولی گذاشتم هر کی دلش خواست ازم بگیره، چون شاید بعضیا دوست نداشته باشن..یا چون تو اون پستها خاموش بودن من فکر کردم دوس ندارن..
میمونه یه رمز که همین دو روز پیش گذاشتم!! این رمز رو من فقط به دوستانی دادم که میشناسمشون ، یعنی فقط و فقط ملاکم شناخت بوده، مثلا دوستی بوده که من شاید بیشتر از یکسال هم بود ازش خبر نداشتم ولی چون قبلا وبلاگ داشت و من عکسش هم دیده بودم ، حداقل خیال منو راحت میکرد، این که دوستانی وبلاگ دارن ولی تو وبلاگشون هیچی از خودشون نمینویسن به من شناختی نمیده، یا دوستانی که فقط من ازشون یه ایمیل دارم.. چون باید حداقل من یه چیزایی ازشون بدونم و فکر کنم این حق منه، من بهر حال باید احتیاط کنم..
پس دوستانی که مثلا سه ساله منو همراهی میکنن و من بهشون رمز ندادم از من دلخور نباشن، واقعا برام مقدور نیست بدون شناخت بهشون رمز بدم..
پس وقتی این پستام تموم بشه باز با رمز قبلی که همه تون دارین مینویسم..
جمعه ی عالی و شادی در پیش داشته باشید...
چقدر رمز تو رمز شد؟! مرموز شدی مهتاب جان!
والا چیکار کنم؟
از بس شرمنده بعضی دوستان شدم بابت رمز
be nazare man vaghti dari dar morede ashna hat minevisi kare khoobi mikoni ke ehtiat mikoni Mahtab joon. makhsoosan ke khahar shohar va jari dar jaryane vojoode weblog e ghabli boodan va Ghazal ham gofti yek bar shak dashti inja ro peida karde. khanande hat bayad ino dark konan.
اره عزیزم، اتفاقا خیلی اوقات فکر میکنم غزل ادرس اینجا رو بلده..
وخب خانواده ی شوهر هم که حدس میزنن من به نوشتن ادامه میدم..
نمیگویم فراموشم نکن هرگز ، ولی گاهی بیاد آور رفیقی را که میدانی نخواهی رفت از یادش .
میفهمم
کارخوبی میکنی
مرسی
ای بابا نذار مساله ای روزت را خراب کنه از اونی که نوشتی یاد بگیر
چشم..
اون حال خوبتو بچسب بی خیال اون طرف بشو .
همین کارو کردم..
به جای این توضیحات که معلومه حسابی معذبت کرده بقیه ماجرا رو بنویس بابا. مردیم.
بله حتما
من به نظرت احترام می ذارم
ممنون دوست خوبم
انشالله همیشه خبرای خوش بشنوی مهتاب جون
دنیا به کامت شیرین
ممنون گلم...