خب بالاخره تموم شد؛ برنامه جابجایی غول آسا و خونه تکونی. البته هنوز کلی برنامه های جانبی مونده ولی خب اونم تموم میشه:
تو پست قبل که نوشتم تو بیمارستان چه رفتارهایی از بعضی مردان دیدم که واقعا ادمو از هرچی مرد بود بیزار میکرد؛ دو روز بعد رفتار زن همسایه منو شگفت زده کرد،
یعنی فهمیدم هم مرد عجیب زیاده و هم زن عجیب؛ حالا براتون تعریف میکنم:
دوستان عزیز وبلاگی، نظرتون چیه که امسال عکس سفره های هفت سینمون رو تو وبلاگمون بذاریم؟
. البته من که اصلا هنرنمایی بلد نیستم ولی خوبیش اینه حداقل از شما یه چیزی یاد بگیرم. بعد هم هر کدوم تونستیم خودمون سبزه بکاریم و عکس اونم بذاریم.
دوستانی که وبلاگ ندارن میتونن عکسشون رو برای من ایمیل کنن من اینجا میذارم. به نظرم خیلی جالبه و کلی انرژی میده.
من نمیدونم چرا هر سال سبزه کاشتم خراب شده ولی سبزه ی های پری و مامانم این همه خوب میشه.
دلم میخواد یه سبزه ی خوشگل بکارم. پارسال رضا رفت یکی خرید ولی به نظرم مزه ش به اینه که خودمون تو خونه بکاریم...
خیلی حوصله م سر رفته بود و نمیدونستم چیکار کنم؟ گفتم بیام اینجا کمی حرف بزنم